جدول جو
جدول جو

معنی صاحب طرف - جستجوی لغت در جدول جو

صاحب طرف
(حِ طَ)
مرزبان. سرحددار. کنارنگ: و مرزبان صاحب طرفان را خوانده اند... (مجمل التواریخ و القصص). و هنگام حرکت جماعتی از صاحب طرفان که بر سبیل نوا موقوف بودند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صاحب کرم
تصویر صاحب کرم
خداوند کرم، بخشنده، برای مثال طمع را نباید که چندان کنی / که صاحب کرم را پشیمان کنی (لغتنامه - صاحب کرم)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب سر
تصویر صاحب سر
محرم اسرار، رازدار، رازنگهدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب غرض
تصویر صاحب غرض
دارای غرض، مغرض، کسی که قصد و غرضی دارد، برای مثال ز صاحب غرض تا سخن نشنوی / که گر کاربندی پشیمان شوی (سعدی۱ - ۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب تصرف
تصویر صاحب تصرف
آنکه در امری حق تصرف دارد، مالک، متصرف، در تصوف مرشد و پیری که در احوال مرید تصرف کند و حالت تازه ای به او دهد یا حالتی را از او سلب کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب شرع
تصویر صاحب شرع
صاحب شریعت، شارع، قانون گذار، پیغمبر، پیغمبر اسلام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاحب خرد
تصویر صاحب خرد
عاقل، دانا، خردمند، باخرد، حصیف، لبیب، متفکّر، خردومند، اریب، فرزان، خردپیشه، بخرد، نیکورای، فروهیده، متدبّر، داناسر، فرزانه، راد، پیردل، خردور برای مثال به است از دد انسان صاحب خرد / نه انسان که در مردم افتد چو دد (سعدی۱ - ۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
دردمند، مصیبت زدهبرای مثال گر بود در ماتمی صد نوحه گر / آه صاحب درد را باشد اثر (عطار - ۳۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
(حِ دَ)
دردمند. مصیبت زده. آنکه دردی دارد:
گر بود در ماتمی صد نوحه گر
آه صاحب درد را باشد اثر.
عطار.
، آنکه جذبه و شوقی دارد:
عشق او را مرد صاحب درد باید شک مکن
کاندر این آخر زمان صدرزمان است آنچنان.
خاقانی.
عارفان درویش صاحب درد را
پادشا خوانند اگر نانیش نیست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ رَ)
لقب صاحب بن عباد است:
گفتند مردمان که نیابند مردمان
در هیچ فضل صاحب ری را نظیر و یار.
فرخی.
صاحب ری از حشم زیبد تو را وقت هنر
حاتم طی از خدم زیبد تو را وقت سخا.
عبدالواسع جبلی.
رجوع به صاحب بن عباد شود
لغت نامه دهخدا
(حِ بِ / حِ سِرر)
رازدار. رازنگهدار. محرم اسرار: در مجلس شراب به ابوالفتح حامی که صاحب سرّ وی بود بگفت... (تاریخ بیهقی ص 320).
سریر عرش را نعلین او تاج
امین وحی و صاحب سرّ معراج.
نظامی.
صاحب سری عزیزی صدزبان
گر بدی آنجا بدادی صلحشان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(حِ شُ رَ)
رئیس شرطه: طلحه به سیستان آمد و برادرش عمر صاحب الجیش او بود و صاحب شرط او. (تاریخ سیستان). رجوع به شرطه شود. امیر اسماعیل حسین بن العلاء را که صاحب شرط او بود و حظیرۀ بخارا را وی نهاده بود... به حرب این دزدان فرستاد. (تاریخ بخارا ص 95)
لغت نامه دهخدا
(حِ غَ رَ)
مغرض. آنکه نیت بد دارد: و سخن صاحب غرضان نشنود تا به غور گناه نرسد. (سعدی).
ز صاحب غرض تا سخن نشنوی
که گر کار بندی پشیمان شوی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(حِ کَ رَ)
بخشنده. خداوند کرم:
طمع را نباید که چندان کنی
که صاحب کرم را پشیمان کنی.
؟
لغت نامه دهخدا
(حِ تَ صَرْ رُ)
مالک و متصرف، مرشدی که بتواند حالتی را از مرید بگیرد یا به او بدهد: و حالی که به متابعت و سلوک میبود، هر صاحب تصرفی آن را نمیتواند تصرف نمود... (انیس الطالبین ص 219)
لغت نامه دهخدا
(حِ خِ رَ)
عاقل. خردمند. دانا:
شگفتی فروماند صاحب خرد
که نه آدمی بود و نه دام و دد.
نظامی.
به است از دد انسان صاحب خرد
نه آنسان که در مردم افتد چو دد.
سعدی (بوستان).
جوانمرد و صاحب خرد دیدمش
به مردانگی فوق خود دیدمش.
سعدی (بوستان).
بد اندر حق مردم نیک و بد
مگو ای جوان مرد صاحب خرد.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(حِ دَ)
ظاهراً بمعنی مرزبان حاکم و یا رئیس باشد: و به نزدیک قشمیر رسیدند، چنگی بن سمهی که صاحب درب قشمیر بود به خدمت پیوست چو دانست که با افراط بأس و هیبت شمشیر او جز اسلام و استسلام چاره نیست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 409)
لغت نامه دهخدا
(حِ فَرر)
فرمند. دارای فرۀ ایزدی. شکوهمند
لغت نامه دهخدا
(حِ سِرْ ری)
رازداری. محرمیت اسرار:
به دامن پاکی دین پرورانت
به صاحب سرّی پیغمبرانت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از صاحب غرض
تصویر صاحب غرض
بد خواه آشوبگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب تصرف
تصویر صاحب تصرف
مالک، متصرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب خرد
تصویر صاحب خرد
خردمند با خرد بخرد عاقل خردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب خطر
تصویر صاحب خطر
پادشاه سلطان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب درب
تصویر صاحب درب
مرزبان حاکم مرزبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب درد
تصویر صاحب درد
دردمند، مصیبت زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب شر
تصویر صاحب شر
بد کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب سر
تصویر صاحب سر
راز بان راز نگهدار سر نگهدار محرم اسرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب سری
تصویر صاحب سری
محرمیت راز، راز داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب شرع
تصویر صاحب شرع
قانونگزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب شرم
تصویر صاحب شرم
شرمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحب تصرف
تصویر صاحب تصرف
((~. تَ صَ رُّ))
مالک، مرشدی که بتواند در احوال تصرف کند
فرهنگ فارسی معین
دردمند، مصیبت زده
فرهنگ واژه مترادف متضاد